برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان مافیا pdf از mahshid1374و sahar.ta با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان mahshid1374و sahar.ta مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه/پلیسی/معمایی

خلاصه رمان مافیا

اینجا زمـین است گرد است تـویی که مرا دور زدی! فردا به خـودم

خـواهی رسیـد حال و روزت دیـدنیست مرا مـیشناسی؟ من وحشت

تـو هستم! گول چهره ی فریبنده ام را نخـور من گرگی هستم در لباس

مـیش از من بترس! زیرا من عذاب آورترین درد تـو هستم! حالا آمده ام

تا تـومرد دریا را اسیر خـود کنم از من بترس بترس بترس از روزی

که دلت اسیر من شـد من دختر مافیام من وحشت دنیا هستم..

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان خدمتکـار هات من 

قسمت اول رمان مافیا

پوفی کردم این استاده هم زیاد حرف مـیزنه..با خـودکـارم روي

مـیز شکلک مـیکشیـدم..مهدیس هی واسم چشم و

ابرو مـیومد که چتـه منم شونمو بالا انداختم..

خـوب خستـه نباشیـد..
الهییییی شکر با خـوشحالی چیزام رو جمع

کردم و با مهدیس از کلاس خارج شـدیم..

سوگند امشب مـیاي بریم صفا سیتی..

اممم نمـیـدونم بذار به بابام بگم

اووف زود خبر بدي ها

باشـه حالا کی مـیاد؟

من و تـو و طنین ..

حتما با ماشین من؟

نیشخندي زد و گفت چه قده باهوشی..

اره دیگـه یه حمال پیـدا کردیـد..

اوا حمال چیه شما روي سر ما جا داریـد..

باشـه خر شـدم..

سوگند راننده ات اومده..

خـوب فعلا باي..

باي
با سمت ماشین رفتم راننده در عقب رو باز کرد و من نشستم

در خـونه ي بزرگمون باز شـد..از ماشین پیاده شـدم

و به سمت در ورودي رفتم..درو باز کردم و با خـوشحالی

گفتم سلامممممم من امده ام واي واي من امده ام..

زینت خانوم اومد و گفت سلام دخترم..

سلام زینت خانوم بابا کجاس؟

اقا تـو اتاقشون.. سریع از پلهاي مارپیچ بالا رفتم و بدون در زدن

وارد اتاق بابا شـدم..بابا داشت با عصبانیت با یکی حرف..

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان